اگر می توانید به یک لطیفه بارها بخندید

پیری برای جمعی سخن میراند،

لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند.

بعد از لحظه ای او دوباره همان لطیفه را گفت و تعداد کمتری از حضار

خندیدند....

او مجدد لطیفه را تکرار کرد تا اینکه دیگر کسی در جمعیت به آن لطیفه نخندید.

او لبخندی زد و گفت:

وقتی که نمیتوانید بارها و بارها به لطیفه ای یکسان بخندید،

پس چرا بارها و بارها به گریه و افسوس خوردن در مورد مسئله ای مشابه ادامه

میدهید؟

گذشته را فراموش کنید و به جلو نگاه کنید.

 

دوکـــــوزه

در افسانه ای هندی آمده است که مردی هر روز دو کوزه بزرگ آب به دو انتهای چوبی می بست...چوب را روی شانه اش می گذاشت و برای خانه اش آب می برد.
یکی از کوزه ها کهنه تر بود و ترک های کوچکی داشت. هربار که مرد مسیر
خانه اش را می پیمود نصف آب کوزه می ریخت.
مرد دو سال تمام همین کار را می کرد. کوزه سالم و نو مغرور بود که وظیفه ای را که به خاطر انجام آن خلق شده به طورکامل انجام می دهد. اما کوزه کهنه و ترک خورده شرمنده بود که فقط می تواندنصف وظیفه اش را انجام دهد. هر چند می دانست آن ترک ها حاصل سال ها کار است. کوزه پیر آنقدر شرمنده بود که یک روز وقتی مرد آماده می شد تا از چاه آب بکشد تصمیم گرفت با او حرف بزند : " از تو معذرت می خواهم. تمام مدتی که از من استفاده کرده ای فقط از نصف حجم من سود برده ای...فقط نصف
تشنگی کسانی را که در خانه ات منتظرند فرو نشانده ای. "
مرد خندید و گفت: " وقتی برمی گردیم با دقت به مسیر نگاه کن. "
موقع برگشت کوزه متوجه شد که در یک سمت جاده...سمت خودش...
گل ها و گیاهان زیبایی روییده اند.
مرد گفت: " می بینی که طبیعت در سمت تو چقدر زیباتر است؟ من همیشه می دانستم که تو ترک داری و تصمیم گرفتم از این موضوع استفاده کنم. این طرف جاده بذر سبزیجات و گل پخش کردم و تو هم همیشه و هر روز به آنها آب می دادی. به خانه ام گل برده ام و به بچه هایم کلم و کاهو داده ام. اگر تو ترک نداشتی چطور می توانستی این کار را بکنی؟ "

نکتهـ هایـ‌‌ پند آموز

- بیهوده متاز که مقصد خاک است

- هرگز برای خوشبختی امروز و فردا نکن

- نماز وقت خداست انرا به دیگران ندهیم

- هرگاه در اوج قدرت بودی به حباب فکر کن

- هر چه قفس تنگ تر باشد، آزادی شیرین تر خواهد بود

- دروغ مثل برف است که هر چه آنرا بغلتانند بزرگتر می شود

- هرگز از کسی که همیشه با من موافق بود چیزی یاد نگرفتم

- خطا کردن یک کار انسانی است امّا تکرار آن یک کار حیوانیست

- دستی را بپذیر که باز شدن را بهتر از مشت شدن آموخته است

- تنها موقعی حرف بزن که ارزش سخنت بیش از سکوت کردن باشد

- هیچ زمستانی ماندنی نیست...حتی اگر تمام شبهایش یلدا باشد

- مرد بزرگ، کسی است که در سینۀ‌خود ، قلبی کودکانه داشته باشد

- سقف آرزوهایت را تا جائی بالا ببر که بتوانی چراغی به آن نصب کنی

- یادها رفتند و ما هم میرویم از یادها. کی بماند برگ کاهی در میان بادها

- دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

- نگاه ما به زندگی و کردار ما تعیین کننده ی حوادثی است که بر ما می گذرد

- هیچوقت نمی‌توانید با مشت گره ‌کرده ، دست کسی را به گرمی بفشارید

- کاش در کتاب قطور زندگی سطری باشیم ماندنی ... نه حاشیه ای از یاد رفتنی

- هر که منظور خود از غیر خدا می طلبد ، او گدایی است که حاجت ز گدا می طلبد

- در برابرکسی که معنای پرواز را نمیفهمد هر چه بیشتر اوج بگیری کوچکتر خواهی شد

 

تغییر سمت

اتوماسیون اداری فن جدیدی است در ارسال مراسلات و بهتر بگویم ارسال نامه ها و مراسلات بدون کاغذ و قلم  (peaper less) در سیستم سازمان اداری .

تقدیر برگ دیگری از زندگی مرا رقم زد . ان شاءاله در اول مهر ۹۰ به عنوان کارشناس اتوماسیون اداری در اداره ی آموزش و پرورش منطقه ای متبوع مربوطه خدمت خواهم کرد .

امید می رود که راهی باشد برای خدمت بهتر و اندوختن تجربیات بیشتر .

* کاریکاتوریست : یاسر احمد

ما همه مسافریم...

امروز خبر ناگواری شنیدیم . متاسفانه یکی از بهترین دانش آموزان مدرسه در اثر سانحه ی تصادف به سرای باقی شتافته بود . او دانش آموزی مرتب و درسخوان در کلاس دوم راهنمایی بود . در مسابقات فرهنگی و هنری مدرسه شرکت می کرد .صدای زیبایی در تلاوت قرآن داشت . مطمئنا دانش آموزان مدرسه هیچ وقت صدای دلنشین قرائت قرآن او را فراموش نخواهند کرد .امسال نیز به مسابقات قرآن مرحله منطقه و استان راه یافته  بود .

یاد و خاطره ی دانش آموز عزیز علی قربانی برای همیشه در باغ سبز مدرسه زنده خواهد ماند .

 روحش شاد و یادش گرامی                                                                     

وطنم ! وطنم !

من عاشق ترانه زیر هستم. نفس سالار عقیلی با خواندن این شعر وجودم را لبریز از عشق وطن می کند و شاید جالب باشد بدانید که این سرود در زمان ناصرالدین شاه سرود ملی کشور عزیزمان بوده است :

 

نام جاوید وطن

صبح امید وطن

جلوه کن در آسمان

همچو مهر جاودان    

وطن ای هستی من                                                                                         

شور و سرمستی من

جلوه کن در آسمان

همچو مهر جاودان

بشنو سوز سخنم

که هم آواز تو منم

همه‌ی جان و تنم

وطنم  وطنم  وطنم  وطنم

بشنو سوز سخنم

که نواگر این چمنم

همه‌ی جان و تنم                                                                                        

وطنم  وطنم  وطنم   وطنم                                                                                   

همه با یک نام و نشان

به تفاوت هر رنگ و زبان

همه با یک نام و نشان

به تفاوت هر رنگ و زبان

همه شاد و خوش و نغمه زنان

ز صلابت ایران جوان

ز صلابت ایران جوان

ز صلابت ایران جوان

طرح مدارس همیـــار

… امسال مجتمع آموزشی امام صادق (ع) با همکاری اداره ، در اردیبهشت ماه جاری ،

مجری طرح « مدارس همیار » در مدارس ابتدایی است . اهداف این طرح به قرار زیر است :

1-       آشنایی آموزگاران و مدیران مدارس از تجربیات آموزشی مفید و نوین همدیگر .

2-      ارزیابی از کلاس درس و در نهایت تلاش برای رفع نقاط ضعیف

3-      استفاده از ایده های نو و خلاقانه ی  یکدیگر در امر یاد دهی – یادگیری

4-      انس و الفت و تعامل چهره به چهره ی همکاران

      شیوه ی این طرح چنین است که طبق برنامه ی زمانبندی قبلی ، با اطلاع رسانی به موقع ؛ تمامی کادر آموزشی و پرورشی مدارس همجوار به صورت ضربدری از مدارس و کلاس درس یکدیگر بازدید داشته و از تجربیات آموزشی و اداری و پرورشی یکدیگر بهر ه می برند .

    ارزش گذاری و نمره بندی هر کلاس بر اساس فرم های از پیش تدوین شده ای صورت می پذیرد . توسط مجتمع و اداره ی متبوع به نحو مقتضی از دانش آموزان ساعی و آموزگاران و مدیران برتر تقدیر و تشکر به عمل خواهد آمد . این طرح با استقبال بی نظیر معلمان آموزشی و پرورشی مدارس مجتمع روبرو شد و از 20 اردیبهشت لغایت 30 اردیبهشت ماه ادامه خواهد یافت .

 

 

روز دانایی و توانایی

به نام اولین معلم                                                                           
او که در اولین کلام فرمود: بخوان

                 
چه میتوان نوشت که کلمات همیشه کم می آورد در مقامی که مولای متقیان فرمود:« من علمنى حرفا فقد صیرنى عبدا»

پس مثل همیشه « روز معلم » را بهانه می کنیم و آنچه را در کلام نمی گنجد از دل می نویسیم:

استاد گرامی

با همه بلندی مقامتان و همه کوتاهی مرتبه مان در برابر شما، قدردان زحمات همیشگی تان هستیم.

و دعا می کنیم آنچه را که ما از جبرانش عاجزیم و در ظرف زمان و مکان نمی گنجد، قادر مطلق در هر دو جهان برایتان جبران فرماید.

روزتان مبارک

 

حضور محفل انس است و دوستان جمعند

امروز 24 اسفند ، سالن اجلاس اداره ، ساعت 9:35 دقیقه ، حضور وسیع مدیران مدارس و اصحاب اداری ، زمزمه تلاوت قرآن و طنین سرود با شکوه ملی ، همه چیز آماده ...

   بعد از دقایقی پشت تریبون می رود و گفته های دلنشینش را سوغات واپسین روز های سال همت مضاعف و کار مضاعف می کند . خلوص و تعهد از سر و رویش می طراود . یادگار هم سفره و هم بازی برادران شهیدش است . با حضور سبز و معنوی ایشان مجلس رونق دیگری گرفته ، مطمئنا اهالی ادب و تربیت بیضا این روز را فراموش نخواهند کرد . این میهمان گرامی محمد حسین روزیطلب مدیر سازمان آموزش و پرورش فارس است .

   ... صدای اذان ظهر طنین انداز شده بود که محفل انس پایان یافته بود .

جشنواره غذای ایرانی

در مدارس با انواع جشنواره ها آموخته شده ایم ؛ جشنواره علوم آزمایشگاهی ، جشنواره ی املا

نویسی ، جشنواره ی شاهنامه خوانی و ...

    به تازگی با جشنواره های نو پدیداری آشنا می شویم . مثلا چندی پیش در یکی از مدارس جشنواره ی غذایی محصولات تخم مرغ ( پخت غذاهایی که تخم مرغ جزء مهم آن باشد ) را برپا کرده بودند . در پی این مقدمه عرض کنم که روز شنبه 21 اسفند دعوتنامه ای از مدرسه نجمه برایمان ارسال شده بود . برای شرکت در جشنواره سفره ی غذا و هفت سین ایرانی دعوت شده بودیم . در روز مقرر ( 22 اسفند ) به اتفاق برادر میرزاپور از جشنواره دیدن کردیم . سالن جشنواره  با انواع غذاهای سنتی ایرانی و محلی پر بود . غذاها با رنگ و بوی خودشان دل هر گرسنه و سیری را بسوی خود جلب می نمود .

  در پایان جشنواره توسط هئیت داوران ، غذاهای برتر ، خوش طعم تر و با تزیین کم نظیر انتخاب و به صاحبان پخت آن ها هدایایی داده شد .