ماه ضیافت الهی ...
امیرمحمد محتشم | جمعه, ۳۰ مرداد ۱۳۸۸، ۰۲:۰۹ ب.ظ

ماه آغاز تازه در راه است
این شروعی به فصل پایان است
ماه در حق دوباره حل شدن و
ماه تنزیل کل قرآن است
بوی افطار می رسد از راه
نان و خرما پنیر با گردو
چای شیرین و آش پر رشته
کاسه ی داغ دیزی من کو؟
باز وقت سحر غذا بخوریم
آخ چه کیفی چه حس و حالی جان !
ضد حال می خورم که می بینم
روی سفره خورشت بادمجان !!
مادرم خنده میزند زیباست ..!!
قصد شوخی نموده او با من
گفت بر خود کمی مسلط باش
قیمه را گرم کرده او تا من ...!!
یک دو لیوان پر آب می نوشم
تشنه بودن برای من سخت است
فکر خوردن نمی کنم زیرا
چون خیالم ز گشنگی تخت است
روزه می گیرم ار خدا خواهد
و به او می شوم کمی نزدیک
فکر اعمال خود کنم هر روز
مرز بد را سوا کنم از نیک
که مبادا تمام حاصل من
رنگ پوچی و یا ریا گیرد
کودکانه فقط تو را خواهم
نه به آداب دست و پا گیرد
با خدا می شود که صحبت کرد
اندکی ساده بودن آسان است
توبه کن از تمام زشتی ها
توبه کن چونکه وقتش الان است
نه بپرسد کنون کجا باشی
نه بگوید که با که هستی تو
دست رد را نمیزند به دلت
که چه وقت است آمدن تو برو..
ماه شب های قدر می آید
ماه اشک و دعای پنهانی
میزبان وا نما در رحمت
ما همه می رسیم مهمانی ...!!
شعر: وحید مصلحی
این شروعی به فصل پایان است
ماه در حق دوباره حل شدن و
ماه تنزیل کل قرآن است
بوی افطار می رسد از راه
نان و خرما پنیر با گردو
چای شیرین و آش پر رشته
کاسه ی داغ دیزی من کو؟
باز وقت سحر غذا بخوریم
آخ چه کیفی چه حس و حالی جان !
ضد حال می خورم که می بینم
روی سفره خورشت بادمجان !!
مادرم خنده میزند زیباست ..!!
قصد شوخی نموده او با من
گفت بر خود کمی مسلط باش
قیمه را گرم کرده او تا من ...!!
یک دو لیوان پر آب می نوشم
تشنه بودن برای من سخت است
فکر خوردن نمی کنم زیرا
چون خیالم ز گشنگی تخت است
روزه می گیرم ار خدا خواهد
و به او می شوم کمی نزدیک
فکر اعمال خود کنم هر روز
مرز بد را سوا کنم از نیک
که مبادا تمام حاصل من
رنگ پوچی و یا ریا گیرد
کودکانه فقط تو را خواهم
نه به آداب دست و پا گیرد
با خدا می شود که صحبت کرد
اندکی ساده بودن آسان است
توبه کن از تمام زشتی ها
توبه کن چونکه وقتش الان است
نه بپرسد کنون کجا باشی
نه بگوید که با که هستی تو
دست رد را نمیزند به دلت
که چه وقت است آمدن تو برو..
ماه شب های قدر می آید
ماه اشک و دعای پنهانی
میزبان وا نما در رحمت
ما همه می رسیم مهمانی ...!!
شعر: وحید مصلحی
- ۸۸/۰۵/۳۰
......................
وزیر شدن............