نفت ...
یاران همیشه همراه سلام ! خیلی وقته که از مدرسه چیزی نگفتم.........حرف برای گفتن زیاد دارم .از خرید نفت برای مدرسه ، تشکیل انتخابات انجمن اولیاء ، مشاجره با معلــــ........................ یکی از دغدغه های مدیران با شروع فصل سرما تهیه ی سوخت زمستانی یا همون نفته. البته میدونستم از پارسال یه 200 لیتری ته منبع نفت مونده بود ؛که جهت یه سری مسائل مخزن نفت رو در حیاط یکی از همسایه های مدرسه نگه داشته بودم .خیالم راحت بود که تا یه مدتی نفت داریم .برای اطمینون خاطر به طرف خونه ی مش برفی حرکت کردم .در زدم ، مش برفی که مرد ی گندمگون ،با موهای برفی رنگ بود .در رو باز کرد .بعد از احوال پرسی از خودش جویای احوال نفت شدم ! دستمو گرفت به طرف منبع برد و گفت که « آقای معلم بشکه سوراخ بوده و هر چی نفت تو منبه بوده رفته !» من که تعجب کرده بودم از فقدان نفت . گفتم کجا رفته ؟ منبع که سالم بود ، اگه قرار بود بره همون روز اول میرفت !....................... با دوندگی های زیاد ، با قول وقرار های سر خرمنی عامل نفت چن تا روستا اون طرف تر ؛ و بالاخره با حواله گرفتن از کار پردازی ادارمون . موفق به در یافت بالقوه ی 600 لیتر نفت شدم تا کی به بالفعل برسه خدا میدونه ! ....تصمیم گرفتم منبع رو ازخونه مش برفی به مدرسه بیارم .این کارو با کمک بچه های کلاس پنجمی عملی کردم ....یه روز مسئول نفت روستا بهم گفت که میخواد امروز برم نفت بیاره . خوشحال شدم مثل شادمانی فرد تشنه به آب ! ساعت 10و نیم همون روز ماشین حامل نفت به مدرسه اومد .تازه یادم اومد که مش برفی گفته بود که منبع سوراخه ! من که مدتها به دنبال نفت بودم حالا با این راحتی حاضر نبودم اون رو از دست بدم ! نفت رو داخل همون منبع سوراخ کردیم !!!! با این کار دوست داشتم دو چیز برام ثابت بشه ! یکی اینکه آیا واقعا منبع سوراخه ؟ یکی هم این که از مشغول ذمه ای در بیام . چون از شما چه پنهون ...من که از سالم بودن منبع در خانه ی مش برفی اطمینون داشتم .گمان بردم شاید مش برفی باقی نفت مدرسه رو ............استغفر الله ربی و اتوب الیه فردا تا پام تو مدرسه گذاشتم ،مستقیم به طرف بشکه رفتم . اثری از نفت نبود .دور منبع خشکه خشک بود . به داخل منبع نگاه کردم ؛ چهره ی خودمو تو نفت که تا لبه ی منبه خودنمایی می کرد دیدم
- ۸۷/۰۸/۳۰