گنجور

امیرمحمد محتشم

گنجور

امیرمحمد محتشم

پیام های کوتاه
پیوندها

گفتگوی آب و آتش و آبرو

امیرمحمد محتشم | جمعه, ۲۶ تیر ۱۳۸۸، ۰۱:۰۹ ب.ظ

... چند مدت پیش در جلسه ی «مشاوره وراهنمایی » که از طرف اداره

ویژه ی مدیران برگزار شده بود ؛ شرکت کردم.

موضوع جلسه« حفظ حرمت والای انسانی در مدرسه بود.»

سر گروه مشاوره شعری را در مورد آبرو قرائت نمودند.جالب بود.جهت استفاده ی شما دوستان عزیز آن را در این پست منتشر نمودم.

امید وارم که مورد پسند واقع شود:



آتش و آب و آبرو با هم

هر سه گشتند در سفر همراه

شرط کردند هر یکی گم شد

با نشانی ز خود شود پیدا

گفت آتش:که هر کجا دود است

می توان یافتن مرا آنجا

آب گفت :نشان من پیداست

هر کجا باغ است وسبزه ؛بیا

آبرو رفت وگوشه ای بگرفت

گریه سر داد ؛گریه ای جانکاه

آتش آن حال دید وشد حیران

آب در لرزه شد ز سر تا پا

گفتش آتش :که گریه تو ز چیست ؟

آب گفتش : بگو نشانه چو ما

آبرو لحظه ای به خویش آمد

دیدگاه پاک کرد وناگاه
گفت : محکم مرا نگهدارید

گر شوم گم نمی شوم پیدا !
..................................................................................................


پ . ن

در همین رابطه:

ابو سلیک :خون خود را گر بریزی بر زمین به که آب روی ریزی بر کنار .

صائب : در حفظ آب رو ز گهر باش سخت تر کاین آب رفته باز نیاید بجوی خویش .

صائب : دست طمع که پیش کسان میکنی دراز پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش

...پدرم (خدایش بیامرزاد ) همیشه می گفت : آبرو مثله روغن می مونه ؛ اگر ریخت دیگه نمیشه جمش کرد.

حضورتان پر برکت.....................باقی بقایتان




  • امیرمحمد محتشم

نظرات  (۱)

شعر ارسالی دست طمع ...از نظیری نیشابوری است که در کتاب های سبک شناسی به نام صائب ثبت شده البته نظیره گویی در سبک هندی نیز رایج بوده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی