نسیم نوازش
به آغوش بی کینه ای تشنه ام
و عادت ندارم تکلّف کنم
چرا با دل خود تعارف کنم- ۹ نظر
- ۰۶ خرداد ۸۹ ، ۱۷:۰۴
به آغوش بی کینه ای تشنه ام
و عادت ندارم تکلّف کنم
چرا با دل خود تعارف کنماز خرت و پرت ، قاب عکس ، نقاشی های هنرمندان مشهور و کتاب بود .
کوکتو همه چیز را نگه می داشت و علاقه ی زیادی به هر یک از آن اشیا
داشت .
وسط مصاحبه توانستم از او بپرسم :" اگر این خانه همین الان آتش بگیرد
و فقط بتوانید یک چیز با خودتان ببرید ، کدام یک از این چیزها را انتخاب
می کنید ؟ " کوکتو جواب داد : " آتش را انتخاب می کنم . "
تدریس در پایه ی اول ابتدایی عشق و شور عجیبی می خواهد . عشق به همراه صبر و عشق به همراه عاطفه و عطوفت .
امسال که در کنار پست مدیری ، تدریس کلاس اول را نیز دارم . یک سئوال کهنه در ذهنم تداعی شد . سئوالی که در دوران تربیت معلم از مدرسان مختلف پرسیدم و جوابی قانع کننده نیافتم . در جلسات و کارگاه های آموزشی نیز ، این سئوال مطرح شد و هر کس به فراخور درک و برداشت خود جوابی می داد که مورد قبول همگان نبود .
چندی پیش برای تمرین درس جدید " قـ ق " کلماتی که دارای قاف بوده پای تخته نوشتم ؛ از جمله کلمه ی " قرآن "
بچه ها با سادگی و صمیمیت خاص خودشان فریاد زدند :
- اجازه ! آقا قرآن را غلط نوشته اید !!
- مریم گفت : باید با " آ دوم یا همان آ غیر اول نوشته شود .
گفته ی مریم مورد تأیید همکلاسی هایش نیز بود .
طفلکی ها راست می گفتند . طبق آموزه ی خودم و رسم الخط فارسی و روش تدریس آموزش و شناخت نشانه ها باید " قـــرآن " با آ غیر اول نوشته شود .
آن ها نمی دانستند که این سئوال بی جواب آموزگارشان نیز است !
شاید این موضوع برای عدهّ ای از دوستان سطحی باشد .. ولی باور کنید تا الان به جواب قانعی دست نیاقته ام .
از شما دوستان عزیز و فرهیخته به ویژه همکاران فرهیخته ی در رشته ی زبان شناسی و زبان و ادبیات فارسی می خواهم که جواب این سئوال را در قسمت نظرات برای روشن شدن لب مطلب مرقوم بفرمایند .
با تشکر فراوان
اگر بهترین ها را نداریم ، از آنچه داریم بهترین استفاده را بکنیم .
تعریف می کنند، زمانی خروشچف ، نخست وزیر سابق شوروی ، یک قواره پارچه خرید و به خیاط مراجعه کرد و از او خواست ، برایش یک دست کت و شلوار بدوزد . خیاط ابعاد بدن خروشچف را اندازه گرفت و گفت : « قربان پارچه ی شما کافی نیست . »
خروشچف پارچه را از خیاط گرفت و آن را در سفری که به بلگراد داشت ، به خیاط یوگسلاو داد که برایش کت و شلوار بدوزد .
خیاط اندازه ی خروشچف را گرفت و گفت ، پارچه کاملا ً کافی است و حتّی می تواند برایش یک جلیقه هم بدوزد . خروشچف که حیرت کرده بود ، از او پرسید ، چرا خیاط مسکو پارچه ی او را کافی ندانسته است ؟ خیاط گفت : « قربان در مسکو شما را بزرگ تر از آن چه هستید ، خیال می کنند . »
اغلب ما گمان می کنیم از آن چه هستیم ، بزرگ تریم ، اما وقتی از محلّ زندگی مان دور می شویم ، به حد و اندازه ی واقعی خود پی می بریم .
پی نوشت :
1 – بزرگ آن نباشد که شاه و سترک .... بزرگ آن که نزدیک یزدان بزرگ
2 – تا توانستم ندانستم چه سود .... چون که دانستم توانستم نبود
از گور خری پرسیدم :
« تو سفیدی ، راه راه سیاه داری ، یا این که سیاهی ، راه راه سفید داری ؟ »
گور خره به جای جواب دادن پرسید :
« تو خوبی ، فقط عادت های بد داری ،یا بدی و چند تا عادت خوب داری ؟
ساکتی ، بعضی وقت ها شلوغ می کنی ، یا شیطونی بعضی وقت ها ساکت می شی ؟
هر کدام از پیام آوران خدا ، که به رنج و مشکل بزرگی می رسید با نام و یاد
حسین و خدای حسین (ع) بر طرف می شد که در این مورد به چند مورد اشاره می شود :