گنجور

امیرمحمد محتشم

گنجور

امیرمحمد محتشم

پیام های کوتاه
پیوندها

۳ مطلب در بهمن ۱۳۸۸ ثبت شده است

یک نکته از این معنی

امیرمحمد محتشم | شنبه, ۱۷ بهمن ۱۳۸۸، ۰۸:۱۷ ب.ظ

 

اگر بهترین ها را نداریم ، از آنچه داریم بهترین استفاده را بکنیم . 

  • امیرمحمد محتشم

بزرگ بینی یا ...

امیرمحمد محتشم | جمعه, ۱۶ بهمن ۱۳۸۸، ۰۸:۵۸ ب.ظ

کاریکاتوریست : سید محمود جوادی

تعریف می کنند، زمانی خروشچف ، نخست وزیر سابق شوروی ، یک قواره پارچه خرید و به خیاط مراجعه کرد و از او خواست ، برایش یک دست کت و شلوار بدوزد . خیاط ابعاد بدن خروشچف را اندازه گرفت و گفت : « قربان پارچه ی شما کافی نیست . »

خروشچف پارچه را از خیاط گرفت و آن را در سفری که به بلگراد داشت ، به خیاط یوگسلاو داد که برایش کت و شلوار بدوزد .

خیاط اندازه ی خروشچف را گرفت و گفت ، پارچه کاملا ً کافی است و حتّی می تواند برایش یک جلیقه هم بدوزد . خروشچف که حیرت کرده بود ، از او پرسید ، چرا خیاط  مسکو پارچه ی او را کافی ندانسته است ؟ خیاط گفت : « قربان در مسکو شما را بزرگ تر از آن چه هستید ، خیال می کنند . »

اغلب ما گمان می کنیم از آن چه هستیم ، بزرگ تریم ، اما وقتی از محلّ زندگی مان دور می شویم ، به حد و اندازه ی واقعی خود پی می بریم .

 

پی نوشت :

1 – بزرگ آن نباشد که شاه و سترک .... بزرگ آن که نزدیک یزدان بزرگ

2 – تا توانستم ندانستم چه سود .... چون که دانستم توانستم نبود

 

 

  • امیرمحمد محتشم

کار برای دیگران !

امیرمحمد محتشم | سه شنبه, ۶ بهمن ۱۳۸۸، ۰۶:۳۵ ب.ظ
شخصی از خدا خواست که به او نشان دهد ، جهنّم و بهشت چگونه اند .خداوند دستور داد جهنّم را به او نشان دهند . او را به اتاقی بردند که در آن عدهّ ای دور یک دیگ بزرگ نشسته بودند . همه ی آنها درمانده ، مأیوس و گرسنه بودند . هر یک از آن ها قاشق بلندی داخل دیگ می کرد ، ولی از آن جا که دسته ی قاشق بلندتر از دست او بود ، نمی توانست غذا را در دهان خود بگذارد . وضع این آدم ها که بالای دیگی پر از غذا ، داشتند از گرسنگی می مردند ، رقّت بار بود .
  • امیرمحمد محتشم