از کجا دانستند؟
در تمام مدت سال از منزلم تا بالاترین نقطه تپهاى که در محیط زندگیم بود، راهپیمایى مىکردم.
زمستان بسیار سردى بود، برف سنگینى زمین را پوشانده بود، از محلى که رفته بودم بر مىگشتم، در مسیر راهم در بالاى تپه حوضچهاى پر آب بود. گنجشکهاى زیادى هر روز پس از خوردن دانه به کنار آن حوضچه براى آب خوردن مىآمدند؛ آن روز سطح حوضچه را یخ ضخیمى پوشانده بود، گنجشکها به عادت هر روز کنار حوضچه آمدند نوک زدند، سطح محل را یخ زده یافتند، ایستادم تا ببینم که این حیوانات کوچک ولى با حوصله چه مىکنند.
ناگهان یکى از آنها روى یخ آمد و به پشت بر سطح یخ خوابید، پس از چند ثانیه به کنارى رفت، دیگرى به جاى او خوابید و پس از چند لحظه دومى برخاست، سومى به جاى او قرار گرفت، همین طور مسئله تکرار شد تا با حرارت بدن خود آن قسمت را آب کردند؛ وقتى نازک شد با نوک خود شکستند آب بیرون زد، همه خود را سیراب کردند و رفتند؛ راستى این عمل اعجابانگیز چیست؟ از کجا فهمیدند که یخ با حرارت آب مىشود سپس از کجا فهمیدند که بدن خود آنها حرارت مناسب را دارد و از کجا دانستند که باید این حرارت با خوابیدن روى یخ به یخ برسد و از کجا فهمیدند که با خوابیدن یک نفر مشکل حل نمىشود، بلکه باید به نوبت این برنامه را دنبال کرد؟ آیا جز هدایت حضرت حق اسم دیگرى بر این داستان مىتوان گذاشت؟!
منبع :+
- ۹۲/۰۵/۱۴