کلاه شرعی
کلاه شرعی
عرب بادیه نشینی ، شترش گم شده بود ، سوگند خورد که وقتی آن را پیدا کرد ، فقط به یک درهم بفروشد ، سرانجام پس از جستجو شترش پیدا شد ، از سوگند خود پشیمان گشت و با خود گفت :« چنین شتر را به یک درهم بفروشم ؟! آیا حیف نیست ؟ »
از طرفی می خواست از مسئولیت سوگندش ، آزاد شود . فکرش به اینجا رسید که گربه ای را به گردن شتر خود آویزان کند ، و آن را با گربه بفروشد ! این کار را کرد و فریاد می زد : « چه کسی شتری را می خرد به یک درهم ، و گربه ای را به صد درهم ؟! ولی این دو را با هم می فروشم. »
به این ترتیب خواست کلاه شرعی کند ، و هم شترش را به قیمت خوب ، فروخته شود و هم بر خلاف سوگندش رفتار نکرده باشد .
شخصی به او رسید و گفت : « چه ارزان بودی ای شتر ، اگر این گردنبند را بر گردن نداشتی ؟ ! »(1)
*********************************************
1)اقتباس از بهارستان جامی .
- ۸۸/۰۳/۲۴